• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۲۰۶۷۳۲۶
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۱
اجتماعی

دجله هویت «باکری» را پیش از پیکرش در خود فرو برد

 بی‌سیم‌چی شهید باکری روایت کرد: دستور رسید، دست و پایش را ببندیم و او را به عقب برگردانیم، اما مگر می‌شد.

به گزارش خبرگزاری صدا وسیما ، سردار شهید حمید باکری در آذر ۱۳۳۴ در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود. در سنین کودکی مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سیکل و اول دبیرستان را در کارخانه قند ارومیه و بقیه تحصیلاتش را در دبیرستان فردوسی ارومیه به پایان رساند.
سال ۱۳۵۵ ظاهراً به عنوان تحصیل به خارج از کشور سفر می‌کند، ابتدا به ترکیه و از آنجا جهت گذراندن دوره چریکی عازم سوریه می‌شود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم نویسی کرده و فقط یک هفته در کلاس درس حاضر می‌شود.
با هجرت امام راحل به پاریس عازم آنجا می‌شود و از آن کشور جهت آوردن اسلحه به سوریه می‌رود و با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران مراجعت کرده، جهت پاسداری از دستاورد‌های انقلاب اسلامی در مراکز نظامی مشغول فعالیت می‌شود و با تشکیل سپاه در سال ۵۷ به عضویت این نهاد درآمد.
وی با فرمان امام مبنی بر تشکیل ارتش 20 میلیونی مسئول تشکیل و سازماندهی بسیج ارومیه شد. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه آبادان شتافت و دو ماه بعد مراجعت کرد. مدتی در شهرداری به صورت افتخاری در سمت مسئول بازرسی مشغول خدمت شد و چون کار اداری نتوانست روح بزرگ او را آرام کند دوباره عازم جبهه آبادان شد و فرماندهی خط مقدم ایستگاه ۷ آبادان را بعهده گرفت و به سازماندهی نیرو‌های مردمی پرداخت.
شهید باکری برای مدتی از سوی جهاد سازندگی مسئولیت پاکسازی مناطق آزاد شده کردنشین در منطقه سرو را برعهده گرفت و سپس به عنوان مسئول کمیته برنامه ریزی جهاد استان تعییین شد و چون در هر حال جنگ را مسئله اصلی می‌دانست و می‌اندیشید که در جبهه مفیدتر است حضور دائمی‌اش را در جبهه‌ها از عملیات فتح‌المبین شروع کرد. در چندین عملیات مهم به عنوان فرمانده حضور داشت تا اینکه در تاریخ «ششم اسفندماه ۱۳۶۲» در عملیات خیبر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

صادق کاملی همرزم و بی‌سیم‌چی شهید مهدی باکری در توصیف شهادت فرمانده خود، روایت کرد: شب عملیات بدر قرار بود من و سه نفر دیگر همراه آقامهدی باشیم. وقتی سوار قایق شدیم، آقامهدی به من و دو نفر دیگر، گفت: «شما پیاده شوید و همین‌جا بمانید.» فقط برادر میراب را با خود برد.

دو روز که از عملیات گذشت، من طاقت نیاوردم و به خط رفتم. در آنجا رستم‌خانی را دیدم و همانجا ماندم. نزدیک شب بود که آقا مهدی آمد و گفت: «چرا آمدی؟» من سرم را پایین انداختم و چیزی نگفتم. وی ادامه داد: «برای خودتان سنگر بکنید. تا صبح کنار او بودیم.» آن شب چند بار برای آقامهدی چای آوردم، نخورد. ساعت سه نیمه شب مرا صدا کرد و گفت: «برایم چای بیاور. من به اورژانس رفتم و چای آوردم.»

صبح آقامهدی به نزدیک پل جاده اتوبان رفت تا نیرو‌ها از راه برسند. متاسفانه نیرو‌های تخریب نرسیدند. بعد با برادر مقیمی آماده شد تا به جلو بروند؛ آقای مهدی به من گفت: «بی‌سیم را بردار تا با هم برویم.» بی‌سیم را برداشتم و با یک موتور دو نفری رفتیم. از یک گلوگاه که در مسیر بود، دیگر نمی‌شد با موتور برویم. یک مقدار پیاده رفتیم و به یک گردان رسیدیم. وی آن‌ها را توجیه کرد و راه انداخت.

سپس با فرمانده نجف اشرف صحبت کرد و بعد مجدد حرکت کردیم. نزدیک ظهر به نیرو‌ها رسیدیم که منطقه را گرفته بودند؛ ولی متاسفانه هنوز پل تصرف نشده بود. آقامهدی با دوربین نگاه کرد. فقط دو، سه نفر محافظ داشت. همانجا با بی‌سیم اطلاع دادند که عراق پاتک کرده است. دیدیم چند نفربر می‌آید که نفرات عراقی پشت سر آن‌ها بودند. آنجا یک خمپاره شصت وجود داشت. خود آقامهدی خمپاره را سوار و چندین خمپاره به طرف آن‌ها پرتاب کرد. عراقی‌ها فرار کردند و سه تا از نفربر‌ها منفجر شد.

دوباره عراق نزدیک ظهر پاتک کرد و ما از دهی که آنجا بود بیرون آمدیم و در محاصره افتادیم. تنها سه قایق برای ما تدارکات می‌آوردند. فاصله ما با عراقی‌ها ۳۰ متر بود. عراقی‌ها می‌خواستند به طرف ما بیایند، من یک نارنجک پرتاب کردم. بعد آقامهدی دو نارنجک گرفت، به طرف عراقی‌ها رفت و نارنجک‌ها را پرتاب کرد. سپس با آتش حمایت ما بازگشت. از قرارگاه خواستند، آقامهدی به عقب برگردد. پیام را به وی گفتم، ولی قبول نکرد.

دستور رسید، دست و پایش را ببندیم و او را به عقب برگردانیم، اما مگر می‌شد. ناگهان آقا مهدی کارت شناسایی و مدارکش را از جیبش در آورد و به دجله انداخت. همان موقع فهمیدیم که نباید امید به بازگشت داشته باشیم. آقا مهدی گفت: «به قرارگاه بگو، نیرو بفرستید. به نیرو‌ها هم بگو بالای تپه بروند.»

ساعت چهار و نیم گفت: «برو و ببین جمشید در چه وضعی است.» ما در وسط بودیم و جمشید درست سمت چپ ما بود. در فاصله ۱۰ متری آقامهدی بودم که دو تیر به او خورد و افتاد. من خشکم زده بود. نمی‌خواستم چیزی را که دیدم باور کنم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
رتبه سوم کشوری دو دانش آموز کیش در جشنواره جوان خوارزمی
ایران جوان و جوانی جمعیت
نظارت بر قیمت مرغ گرم و کالا‌های اساسی در ارومیه
فراخوان عمومی معرفی مادران ارزش آفرین کیش
برخورد قاطع پلیس اشنویه با تخلفات ترافیکی؛ صدور ۹۲۰ برگه جریمه در ۱۰ روز
۲ فوتی در حادثه رانندگی محور سرای – گمیچی
دهمین کاروان ترویج بهره وری کشاورزی در شهرستان نقده
حذف اقتداری از مسابقات اسکواش رنکینگ جهانی در هند
دهمین کاروان ترویجی کشاورزی در سلماس به راه افتاد
ادامه ناامنی دختران و زنان انگلیسی در معابر عمومی
تجلیل از سربازان در سپاه خوی
نامه بیش از ۲۰۰ چهره برجسته به منظور آزادی رهبر فلسطینی
ادامه روند کاهش دمای هوا در سمنان
افتتاح واحد مسکونی مددجویی کمیته امداد در روستای (کهریزه محمودآباد) بوکان 
خشم مردم سومالی از توهین ترامپ
تشدید برخورد پلیس راهور گیلان با پارک خودرو‌ها در پیاده‌راه‌ها
شتاب‌گیری نوسازی روستا‌ها و پایان بازسازی مناطق زلزله زده خوی
نیوزویک: ضرورت پیگرد قانونی وزیرجنگ آمریکا به جرم جنایت جنگی
دانشگاه مهمترین نقطه قوت نظام اسلامی
انتقال سهمیه سوخت به کارت بانکی در انتظار ابلاغیه
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
سقف کیفری مهریه مشخص شد
تعطیلی مدارس در همه مقاطع تحصیلی و مراکز دانشگاهی و آموزش عالی استان البرز
فرایند جذب هیئت علمی در دانشگاه‌ها آغاز شد
ترمینال زنجان نیازمند توسعه زیرساخت و نوسازی ناوگان است
اگر آمریکایی‌ها امنیت ایران را تهدید کنند برخورد خواهیم کرد
طرح اصلاح قانون محکومیت‌های مالی، تعرضی به قانون مهریه نکرده است
افزایش ۹۶ درصدی تسهیلات مشاغل خانگی چهارمحال و بختیاری
آغاز بارش برف در جاده کرج کندوان
آغاز رزمایش اقتدار نیروی دریایی سپاه از فردا
بهسازی و آسفالت جاده روستای دمه در بخش سرفاریاب
پخش زنده قرعه کشی جام جهانی فوتبال از شبکه سوم سیما
تقویم و اوقات شرعی چهار شنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۴ به افق قم
رهبر انقلاب: زن، کارگزار خانه نیست، مدیر است
تقویم روز و اوقات شرعی گیلان، ۱۲ آذر ۱۴۰۴
تقویم و اوقات شرعی زنجان در ۱۲ آذر ۱۴۰۴
بازیکن دهدشتی برترین گلزن نیم فصل لیگ برتر امید‌های کشور  (۴۶ نظر)
فعالیت مدارس و دانشگاه‌های فارس فردا هم مجازی است  (۲۶ نظر)
سقف کیفری مهریه مشخص شد  (۱ نظر)
دشمن خطا کند هزینه سنگینی به او تحمیل می‌کنیم  (۱ نظر)
تردید‌ها درباره سلامتی ترامپ با انتشار‌ام‌آر‌آی وی  (۱ نظر)
آسمان قم تا پنج شنبه بارانی است  (۱ نظر)
میرزا کوچک جنگلی بزرگمرد پرآوازه‌ گیلان  (۱ نظر)
غیرحضوری شدن مدارس و دانشگاه‌های خراسان جنوبی  (۱ نظر)
ابلاغ شیوه نامه مراقبت و کنترل آنفلوانزا در مدارس استان  (۱ نظر)
قطعی گاز در شهرزیبا منطقه ۵ تهران از ۱۶ ساعت گذشت  (۱ نظر)
طرح ملی نشت‌یابی هوشمند آب با فناوری ماهواره‌ای  (۱ نظر)
تخلف در تبدیل رایگان خودرو‌های بنزینی به دوگانه سوز  (۱ نظر)
کاشت ۲۵۰۰ اصله نهال اکالیپتوس در مزارع کارون  (۱ نظر)