پخش زنده
امروز: -
دنیای کتابها در میلاد حضرت زهرا (س) صفحاتی را پیش روی ما میگذارند که مقام مادران و همسران را گرامی داشتهاند و بانوان را ارج مینهند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما؛ کتابهایی که در موضوعهای بانوان تاکنون منتشر شده است، محورهای متفاوتی را دنبال کردهاند.
تکریم مادران و همسران شهدا بازتابی از فرهنگ مقاومت، صبر و عشق در جامعه ایرانی است. این تکریم تنها یک وظیفه اخلاقی و اجتماعی نیست؛ بلکه این زنان بزرگوار، با تحمل رنج دوری و حفظ کرامت خانوادههای شهدا، ستونهای پنهان پایداری ارزشها و آرمانهای انقلاب و دفاع مقدس هستند.
در سالهای اخیر، آثار ارزشمندی متناسب با این رویکرد نوشته شده و رسانههای متعددی به روایت زندگی این زنان گرانقدر پرداختهاند؛ که حامل بار فرهنگی و عاطفی عمیقی است. ما در این مناسبت چند اثر در حوزه پایداری با گرامیداشت یاد مادران و همسران شهدا را به عنوان بسته پیشنهادی ارائه میکنیم.
از جمله کتابهای برجسته روایتگر زندگی مادران و همسران شهدا هستند:
«خانوم ماه»
داستانی از یک زن، بدون هیچ پسوندی، که مورد تقریظ مقام معظم رهبری قرار گرفته است. این اثر، روایتی شاعرانه و عاشقانه از زبان خانمناز علینژاد، همسر شهید شیرعلی سلطانی است؛ که در کنار همسر شهیدش مسیر عشق و ایثار را طی کرد و پس از شهادت، با صبر و ایمان مسیر زندگی را ادامه داده است. این کتاب توسط ساجده تقی زاده نوشته شده است که تصویری روشن از ایمان، عشق و پایداری یک زن در برابر سختیها ارائه میدهند.
بخشی از کتاب خانوم ماه:
با هیجان زایدالوصفی گفت: «نگاه کنین این یکی زنده است.» دور پلاستیک بخار جمع شده این یکی شهید نشده سریع از سردخونه انتقالش بدین به بیمارستان! نمیدونستم خوابم یا بیدار فقط وقتی چشم باز کردم که روی تخت بیمارستانی تو اهواز دراز کشیده بودم و کلی شلنگ و اکسیژن و دستگاه به من وصل بود. لیوان آب را تا نیمه سر کشید اشک از گوشهی چشمش سرازیر شد. من مات و مبهوت نگاهش میکردم. با لحنی لکنت آلود گفتم: «حاجی، اینا که میگی خوابه یا واقعیت؟»
چی بگم؟ خدا رو شکر که شرمنده اربابم نشدم، من سالها برای ارباب بی سر روضه خوندم نمیخوام روزی که به محضر ارباب میرم، سر در بدن داشته باشم. این توسل و معجزه فقط خدا میدونه برای همین بود.
«قصه ننه علی»
این کتاب درباره زهرا، دختری که با وجود سن کم از کودکی برای کمک به معیشت خانواده پابهپای مادرش کار میکرد و زود ازدواج کرد، اما همسرش مردی تندخو و خشن بود، که بارها او را کتک میزد. چند سال بعد، زهرا مادر چند فرزند شد. علی و امیر دو پسر او بودند که تصمیم گرفتند به جبهه بروند، که برای رضایت پدر به او متوسل شدند. زهرا به سختی توانست رضایت همسرش را بگیرد و هر دو فرزند بزرگوار این بانو در راه دفاع از وطن شهید شدند. این مادر به نماد مقاومت و الهام بخش بدل شد و این کتاب نوشته مرتضی اسدی است.
بخشی از کتاب ننه علی:
«به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد.
«چارقدی پر از ماهی گلی»
کتابی به قلم معصومه هوشمند است که به ۹ روایت از ۱۰ مادر شهید در استان هرمزگان میپردازد که هر روایت لحضههای از زندگی مادران شهدا را از زمان اعزام فرزندان تا شنیدن خبر شهادت فرزندشان بازگو میکند، از جمله شهدای که روایت مادرانشان در کتاب آمده است؛ موسی کاتبی، علی اکرامی، فرزاد مسافری، محمدرضا یزدی یحییآبادی، عبدالرضا مجیدی، رضا و حسین رایکا، اسحاق اسطحی، غلام شاهذاکریقشمی و علیرضا آرمات است.
بخشی از کتاب:
خاطرات کوکب اسدیپور (مادر جاویدالاثر شهید محمدرضا یزدی یحییآبادی) آمده است: حال حمیدرضا، اما وخیمتر از زخم احمدرضا بود. حمیدرضا آمده بود با قرص و دارو؛ داروهایی که اثر چندانی نداشت. حالش هروز بدتر میشد. سروصدای بچهها که بلند میشد، با مشت محکم به دیوار خانه میکوبید. میگفتم: «مادر چرا اینطور میکنی؟» میگفت: «دلم میخواد این مشتا رو به هرکس که دور و برم هست بکوبم، اما چه کنم... بی احترامی میشه». گریه می کردم و میگفتم: «خدا رو شکر که میفهمی من مادرتم»
«همسفر آتش و برف»
کتاب همسفر آتش و برف نوشته فرهاد خضری، که مورد تقریظ رهبری قرار گرفته است. به روایت زندگی فرحناز رسولی و سردار شهید سعید قهاری سعید میپردازد. داستان از کودکی فرحناز در روستای میخوران آغاز میشود و بهتدریج به سالهای نوجوانی، انقلاب ۱۳۵۷، جنگ ایران و عراق و همسفری همسر رزمندهاش میرسد و پس از آن میرسد. این اثر بر خاطرات شخصی تکیه دارد
بخشی از کتاب:
«شب است و سعید، در نور پرغبار ماشین، درِ آهنیِ خانهاش را به روی تو باز میکند و تو پا به حیاط بزرگی میگذاری که هیلمنی در گوشهاش پارک شده. از کنار بشکههای نفت میگذری و میرسی به در. این در را هم سعید باز میکند. چراغهای پذیرایی یکییکی روشن میشوند. از دلبازیِ آنجا و آن سه اتاق و دری که به آشپزخانه باز میشود، جان تازه میگیری. نگاهت به تابلوی عکسی خیره میماند که از دیدنش و بودنش غرق در سکوت و تعجب و شادمانی میشوی.»
«ام علاء»
کتابام علا به قلم سمیه خردمند، روایتگر زندگیامالشهداء فخرالسادات طباطبایی است؛ این بانوی بزرگوار مادر چهار شهید، همسر شهید و خواهر شهید است، که از زندگی در نجف در دوران حزب بعث به همجواری با حضرت معصومه (س) در قم میرسد.
بخشی از کتاب:
«نگاهی به دور و برم انداختم. شاید ۲۰ متر بیشتر نبود ولی حدود ۳۵ زن و کودک بودیم. دیوارها طوسی رنگ و کثیف بود. توالت گوشه سلول بود، پشت یک برده برزنتی چرک. کف سلول هم یک موکت کهنه و پاره انداخته بودند. فاطمه مدام گریه میکرد و گردنم را ول نمیکرد. محکم گرفتمش توی بغل و نوازشش کردم، تا شاید کمی از اضطرابش را کم کنم. اوضاع بدتر از چیزی بود که فکرش را میکردم. دو سه روز که گذشت، شیر توی سینههایم جمع شد. مدام داشتم به بتول فکر میکردم و گریه میکردم. چند روز درد شدیدی را تحمل کردم تا شیرم خشک شد. افتادم به تب و لرز. زنها برای خوب شدنم هر کاری میکردند. از پاشویه تا خواندن حمد شفا و.... هر کسی به طریقی دلداریام میداد. شبها از شدت درد و فراق دخترم تا صبح هذیان میگفتم. دردها و بیتابیها و ضعف جسمانی و تب بالا باعث شد تشنج کنم.»
لازم به ذکر است که یک ماه پیش در مراسم رونمایی از تقریظهای رهبر انقلاب بر سه کتاب دفاع مقدس، اعلام شد از میان ۳۰ عنوان کتابی که مقام معظم رهبری تا کنون بر آنها تقریظ نوشتهاند، ۲۰ عنوان کتاب با قلم بانوان بوده است.