درباره رژیم اشغالگر قدس بیشتر بدانیم،
رژیم صهیونیستی و سرزمینهایی که اشغال شد
اگرچه دوازه روز نبرد اخیر سیف القدس پایانی بر دوازه سال جنایت بنیامین نتانیاهو بود، اما با توجه به جعلی بودن رژیم صهیونیستی به نظر میرسد نبرد میان فلسطینیان و اشغالگران قدس تا دست یابی به پیروزی نهایی همچنان ادامه دارد.
به گزارش
سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما؛ اگرچه
۷۳ سال از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در
۱۴ می ۱۹۴۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷) می گذارد اما به دلیل غصب سرزمین مادری فلسطینیان، تنش و درگیری در سرزمین های اشغالی همچنان ادامه دارد و فلسطینیان همواره اعلام کرده اند که تا آخرین نفس برای احقاق حقوق از دست رفته خود خواهند ایستاد.
فلسطینیان ساکنان اصلی سرزمین های اشغالی
یهودیان و صهیونیستها اولین ساکنین فلسطین نبودند، بلکه زمانی بسیار طولانی، قبل از این که آنها به این سرزمین بیایند فلسطین دارای سکنه بود. در ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، اقوام سامی از قلب حجاز به سوی سرزمینهایی مانند فلسطین کوچ نموده و اقوامی، چون اعراب کنعانی در فلسطین سکنی گزیدند و اولین ساکنین شناخته شده در فلسطین، کنعانیها بودند. حدود هزار سال پیش از میلاد، اقوامی به نام فلسطینی که از دریای «اژه» آمده بودند، به این ناحیه راه یافته و جای کنعانیان را گرفتند. مدتها پس از مهاجرت فلسطینیها و کنعانیان به سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، به همراه حضرت موسی (ع) در فلسطین سکونت کردند. بنابراین، سرزمین فلسطین، سرزمین اصلی یهودیان و صهیونیستها نبوده است.
سرزمینی که امروزه صهیونیستها آن را «اسرائیل» نامیده اند، سرزمین فلسطین است. فلسطین، از آن رو که گذرگاه مهمی برای اتصال سه قاره اروپا، افریقا و آسیاست، پیوسته در طول تاریخ در معرض تهاجم امپراتورها و سرداران جنگی بوده و آنها همواره برای تسلّط بر شهرهای بندری و راههای تجاری فلسطین تلاش میکردند. از قرن دوم هجری قمری به بعد ساکنان فلسطین عموماً اعرابی بوده اند که زبان و فرهنگ مشترک داشته اند. پس از ظهور اسلام و آمدن خاتم پیامبران حضرت محمد مصطفی (ص)، اگرچه اجتماعات کوچکی از یهودیان و مسیحیان در این سرزمین بر دین خود باقی ماندند، اما به تدریج اکثر مردم فلسطین که از جمله آنان یهودیان بودند، مسلمان شدند.
سرزمین مادری فلسطینی ها با قدمتی ۱۰ هزار ساله
یهودیان (که نام دیگر آنان بنی اسرائیل بوده و از نسل حضرت یعقوب (ع) میباشند) و صهیونیست ها، اولین ساکنین فلسطین نبودند، بلکه زمانی بسیار طولانی، قبل از این که آنها به فلسطین بیایند این سرزمین دارای سکنه بود، و از سابقه تمدن ده هزار ساله برخوردار است. در ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، اقوام سامی از قلب حجاز به سوی مصر، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین کوچ نموده و اقوامی، چون اعراب کنعانی در فلسطین سکنی گزیدند و اولین ساکنین شناخته شده در فلسطین، کنعانی ها، مردمانی شهرنشین و دارای تمدنی پیشرفته، بودند، حدود دو قرن قبل از میلاد، دولتی تحت عنوان «کنعانیه» را در آنجا تأسیس نمودند. حدود هزار سال پیش از میلاد، اقوامی به نام فلسطینی که از دریای «اژه» آمده بودند، به این ناحیه راه یافته و جای کنعانیان را گرفتند. مدتها پس از مهاجرت فلسطینیها و کنعانیان به سرزمین فلسطین، قوم بنی اسرائیل، به همراه حضرت موسی (ع) در فلسطین سکونت کردند. بعدها حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان (ع)، دولتهایی در این سرزمین به وجود آوردند
چگونگی شکل گیری صهیونیسم
در سال ۱۸۹۷ میلادی در بال سوئیس توسط دویست و چهل نفر از سران یهود، از کشورهای مختلف، جمع شدند و ادعای مالکیت سرزمین فلسطین را کردند و خواهان تشکیل دولت یهود در فلسطین شدند. بدین ترتیب در ۱۴ می ۱۹۴۸ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۲۷) رژیم جعلی صهیونیستی اعلام موجودیت کرد.
هدف از تشکیل صهیونیسم
به طور کلی، نفس اصول صهیونیسم و هدف آنان، ساختن یک مذهب و یک ملت و یک دولت از یهودیت است و میکوشد تا تمام یهودیان دنیا را با توسل به جنگهای توسعه طلبانه، در سرزمین فلسطین گرد هم آورد؛ زیرا براساس منطق عقل و قوانین جهانی، میتوان بدون جنگ و زور و کشتار در جایی زندگی کرد و نباید به خاطر زندگی طولانی مدت در یک سرزمین ادعای مالکیت آن سرزمین را کرده و آن را متعلّق به ساکنین اصلی آنان ندانست. در حالی که صهیونیستها به خاطر این که عدهای از یهودیان در مدت طولانی در سرزمین فلسطین زندگی کرده اند و در آنجا پیامبرانشان برای هدایت آنان فرستاده شده بودند، ادعای مالکیت فلسطین را با جنگ و کشتار مسلمانان داشته و برخلاف منطق عقل و تمام قوانین حقوق بشر عمل میکنند، و همین نشانگر هدفی غیر از وطن دوستی است.
ساکنان سرزمینهای اشغالی و تلاش برای تغییر بافت جمعیتی
براساس آمارهایی که از سوی دفتر مرکزی آمار رژیم صهیونیستی منتشر شده، جمعیت رژیم صهیونیستی به بیش از ۹ میلیون نفر رسیده است. آمارها نشان میدهد که از این تعداد، حدود ۶.۶۵ میلیون نفر یهودی هستند که ۷۴ درصد از کل جمعیت این رژیم را شامل میشوند. تعداد جمعیت یهودیان رژیم سرزمین های اشغالی در ده سال اخیر یک میلیون نفر افزایش یافته است. در مقابل شمار اقلیتهای عربی ساکن سرزمینهای اشغالی که شامل مسلمانان و مسیحیان و دروزیها میشود، ۱.۸۷۸.۶۰۰ نفر عنوان شده که حدود ۲۱ درصد جمعیت سرزمین های اشغالی را شامل میشود. تعداد جمعیت عرب در فلسطین اشغالی در ده سال اخیر حدود ۴۰۰ هزار نفر افزایش یافته است. ۵ درصد باقی مانده جمعیت فلسطین اشغالی، از دیگر اقلیتهای دینی مختلف هستند.
شکاف قومی- طبقاتییکی از مهمترین شکافهایی که در سالهای اخیر جامعهی صهیونیست را بهسمت نوعی نارضایتی و بیثباتی سوق داده است، «تبعیض قومی-طبقاتی» است. جامعهی صهیونیستی از دو گروه عمده تشکیل میشود که اشکنازی و سفاردی نامیده میشوند. سفاردیها یهودیانی هستند که در شبهجزیرهی «ایبریا» شامل اسپانیا و پرتغال میزیستند و پس از سقوط خلافت اسلامی اندلس در سال ۱۴۹۲ میلادی، از آن کشور گریختند و در جنوب اروپا، شمال آفریقا و شهرهای لندن، آمستردام و هامبورگ سکونت گزیدند. امروزه واژهی سفاردی از نظر معنایی توسعهیافته و تمامی جوامع یهودیان شامل آفریقا، عراق، سوریه، یونان، ترکیه و سایر یهودیان (غیراشکنازی) را شامل میشود. اشکنازیها نیز گروه قدرتمند دیگر اسرائیل هستند. واژهی اشکناز نام عبری آلمان است و بنابراین اشکنازی در اصل بهمعنی یهودی آلمانی است که بهتدریج بر همهی یهودیانی که از تمام اروپا و آمریکا به فلسطین آمدند، اطلاق شد. هویتی که بنیانگذاران صهیونیست آن را به ایدئولوژی غالب در حوزهی شکافهای قومی-مذهبی تبدیل کرده بودند، چالشهای قومی-مذهبی ایجادشده در جامعهی اسرائیل و تضادهای نهفته در ایدئولوژی صهیونیسم را بیشتر از هر زمان دیگری عیان کرده است. تضادهایی که اقلیتهای قومی-مذهبی و حتی خود یهودیان به آن معترفاند. بین سفاردیها و اشکنازیها دشمنی دیرینهای وجود دارد؛ چراکه سفاردیها اشراف یهود بودند و از اینکه با اشکنازیها هممحل شوند، احساس شرم میکردند و همواره سعی داشتند فاصلهی خود را با اشکنازیها حفظ کنند و با آنان عبادت یا ازدواج نمیکردند. اما بعدها وضعیت کاملاً برعکس شد. درحالیکه سفاردیها تبدیل به اقلیت شدهاند، اشکنازیها در تمدن غربی و همچنین دولت رژیم صهیونیستی موقعیت برجستهای یافتهاند. برخی از تحلیلگران معتقدند که شکاف میان سفاردیها و اشکنازیها بیشتر اقتصادی است تا ایدئولوژیک. به همین دلیل، قابل پر کردن است. اما عدهای دیگر معتقدند که این نابرابری نهادینهشده است؛ بهگونهای که نسل سوم سفاردیها هنوز جزء طبقهی کارگر و طبقات پایین هستند، درحالیکه همین نسل اشکنازیها به طبقات متوسط رو به بالا تعلق دارند. برخی از رهبران رژیم صهیونیستی، یهودیان سفاردی را قرونوسطایی نامیدهاند که فاصلهی بسیار زیادی با یهودیان اشکنازی دارند. حتی اشکنازیها سفاردیها را از نظر عقلی، عقبمانده مینامند. سفاردیها و اشکنازیها یکدیگر را نجسزاده میشمارند و ازدواج با یکدیگر را ممنوع میدانند. از نظر اقتصادی نیز سیاستهای کلی بهگونهای طراحی شده است که منجر به تقویت بنیان اقتصادی اشکنازیها و فقر و بیکاری و ناامیدی سفاردیها میشود. نتیجهی این سیاستها، ایجاد دو طبقهی فرادست و فرودست در میان جامعهی یهودیان است. از نظر سیاسی هم راه نیل به مناصب عالیهی حکومت صهیونیستی برای سفاردیها مسدود یا حداقل همراه با دشواریهای بسیاری است. آمار مربوط به تعداد سفاردیها در کنست یا کابینه، مبین تبعیض سیاسی حاکم بر این گروه است. در حوزهی مسائل نظامی نیز اکثر مناصب مهم تحت کنترل اشکنازیها قرار دارد و امور سخت و جانفرسای نظامی معمولاً بهعهدهی یهودیان سفاردی است. به عقیدهی تحلیلگران، این شکاف اجتماعی بهمرور میتواند زمینهی فروپاشی از درون این رژیم را فراهم آورد.
شکاف مذهبیون-سکولارها
یکی دیگر از اختلافات اصلی در جامعهی صهیونیستی، پیرامون مفاهیمی اساسی مانند یهودیت، صهیونیسم و دولت است. در یک طرف این تضاد، بنیادگرایان مذهبی طرفدار صهیونیسم و در طرف دیگر، سکولارهای منادی پستصهیونیسم قرار دارند. در جامعهی صهیونیستی، در سه دههی گذشته، گرایشهای مذهبی تقویت و به تبع آن، شکاف میان مذهبیون و سکولارها نهادینه شده است. در چنین شرایطی، رژیم صهیونیستی قادر نیست منازعات مذهبی را به دلخواه خود مدیریت کند. احزاب و جریانهای مذهبی، خواهان تعریف رژیم صهیونیستی بهعنوان یک رژیم یهودی و نهادینه کردن تبعیض مذهبی هستند. حال آنکه احزاب و جریانهای سکولار با تأکید بر ماهیت سکولار این رژیم، میکوشند اقلیتهای غیریهودی را در این جامعه ادغام کنند. هویتی که بنیانگذاران صهیونیست آن را به ایدئولوژی غالب در حوزهی شکافهای قومی-مذهبی تبدیل کرده بودند، چالشهای قومی-مذهبی ایجادشده در جامعهی اسرائیل و تضادهای نهفته در ایدئولوژی صهیونیسم را بیشتر از هر زمان دیگری عیان کرده است. تضادهایی که اقلیتهای قومی-مذهبی و حتی خود یهودیان به آن معترفاند. در حقیقت، با گذشت زمان، تضادها و تناقضات ایدئولوژیک بنیانهای رژیم صهیونیستی، خود را بیشتر نمایانده است؛ تا جایی که صدای موافقان این رژیم را درآورده است. با وجود آنکه صهیونیستها موفق شدند جمعیت زیادی را در رژیم جعلی خود گرد هم بیاورند، اما امروزه این رژیم با پدیدهای به نام «مهاجرت معکوس» مواجه شده است. در این پدیده، ساکنان سرزمینهای اشغالی بهدلایل مختلف، بهویژه ناامنی مستمر و عدم تحقق رؤیای «رفاه اجتماعی»، اسرائیل را ترک میگویند و به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.
نخست وزیر جدید و فروپاشی سیاسی
از همان لحظه ابتدایی که کنست به نفتالی بنت رای اعتماد داد و برخی از نمایندگان مجلس رژیم صهیونیستی شروع به اعتراض کردند به طوری که یاریو لوین رئیس کنست رژیم صهیونیستی مجبور شد چند نفر از نمایندگان را اخراج کند کاملا مشخص شد که نفتالی بنت دوره آرامی را پیش رو نخواهد داشت. از سویی دیگر، اما مخالفان بنیامین نتانیاهو در بیرون کنست دست به تظاهرات زدند و خوشحالی خود را از پایان یافتن دوران این وی ابراز داشتند. اوج این تنش میان سران رژیم صهیونیستی را میتوان در صحبتهای نتانیاهو دید او در سخنرانی خود در کنست گفت دولت بنت دولتی ضعیف و سازشکار است که بر اساس یک اتحاد خائنانه تشکیل شده است. مسالهای که برخی آن را به اعلان جنگ نتانیاهو و هم حزبی هایش با طرفداران بنت و حامیان وی تعبیر کرده اند؛ بنابراین به نظر میرسد گستردگی ابعاد بحران سیاسی در سرزمینهای اشغالی تا جایی است که رای اعتماد حداقلی دیروز کنست به کابینه بنت نیز نمیتواند مانع فروپاشی سیاسی این رژیم شود. بحرانی که موجب شده که بسیاری از کارشناسان، سال ۲۰۲۰ را به عنوان یکی از پرچالشترین سالهای سیاسی رژیم صهیونیستی از زمان تاسیس این رژیم در سال ۱۹۴۸ تا کنون یاد میکنند. همچنین با توجه به گرایشهای متضاد میان اعضای کابینه و تضاد بنیادین میان نفتالی بنت راستگرا و لاپید چپگرا و درگیری آنها با حزب لیکود به نظر میرسد تغییری در فروپاشی سیاسی ایجاد شده در رژیم صهیونیستی ایجاد نخواهد شد.
اقتصاد وابسته و بحران زده رژیم صهیونیستی
اقتصاد رژیم صهیونیستی بر چهار بخش کشاورزی، بانکی و مالی، فناوریهای نوین و انرژی تکیه دارد. هر چهار بخش فوق در ماههای اخیر بر اثر بحران جهانی کرونا آسیب دیدهاند. در ماههای اخیر در اثر بحران کرونا درآمدهای صادراتی رژیم صهیونیستی به شدت دچار افت شده است. از طرفی اقتصاد رژیم صهیونیستی که همواره برای ادامه حیاتش به کمکهای خارجی تکیه داشته با توجه به بحران جهانی ناشی از کرونا، شاهد بیرغبتی کشورهای غربی در زمینه ادامه کمکها در شرایط کنونی است. این مساله اقتصادی را که بدون کمک خارجی امکان روی پا ایستادن را ندارد، در معرض خطر جدی قرار داده است. از سوی دیگر، درآمدهای گردشگری یکی از مهمترین بخشهای درآمدی رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر بوده که در اثر بحران کرونا دچار افت شدید شده است. شرکت هواپیمایی «العال» رژیم صهیونیستی اخیرا در گزارشی از ضرر هنگفت خود خبر داده است. وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی نیز از افزایش ۱۰ درصدی میزان بیکاری در سرزمین های اشغالی خبر داده بود هرچند که به نظر می رسد میزان بیکاری بسیار بیشتر از آمار اعلامی وزیر اقتصاد باشد.